رجبی
28 بهمن ماه 1396
2 
چیستان خیلی سخت با جواب کوتاه : اگر می خواهید یک تفریح لذت بخش برای خودتان داشته باشید می توانید چیستان های سخت و دشوار را برای یکدیگر بخوانید و به سراغ جواب بگردید. معمولا افراد باهوش همیشه به سراغ چیستان های هستند که برای رسیدن به جواب، تلاش زیادی کنند. در ادامه این مطلب برخی از چیستان های سخت را جمع آوری کرده ایم که می توانید از خواندن آنها لذت ببرید:
آن چیست که …
1)یک زن و شوهر ، هفت پسر داشته اند و هر پسر یک خواهر ، این خانواده چند نفر هستند؟جواب : 10 نفر – چون آن ها یک خواهر دارند که خواهر تمام برادران است.
مقاله مرتبط: آن چیست که چیستان است
2) در صورتی که فقط یک کبریت داشته اید و به یک اتاق سرد و تاریک بروید و در آنجا یک شمع و یک چراغ نفتی باشد ، اول کدام را روشن می کنید؟ جواب: اول باید کبریت را روشن کنید و بعد دیگر وسایل را روشن نمایید.
3)شخصی خانه ی ساخته است که هر 4 دیوار آن به سمت جنوب پنجره داشته است ، خرس بزرگی به این خانه نزدیک می شود.رنگ خرس چه رنگی است؟ جواب : سفید – چون هر خانه ی که 4 طرف آن به سمت جنوب باشد باید در نوک قطب جنوب باشد.
چیستان سخت
صبح روز شنبه است و آقای کمالی به قتل رسیده است.هنگامی او به قتل رسیده که همسرش در خواب بود.همسرش هر چه را که دانسته به پلیس گفته است. او اینگونه گفت : در هنگام قتل، سرگرم آماده کردن صبحانه بود و خدمت کار هم در حال تمیزکاری و نظافت ، مستخدم هم پاکت های پستی را دریافت می نموده . پلیس بعد از اینکه صبحت های همسر مقتول را شنیده سریعا مجرم را دستگیر می کند. به نظرتان پلیس چه کسی را به عنوان مظنون دستگیر کرده چرا ؟
جواب: همسر مقتول به عنوان مظنون و قاتل دستگیر شده است. چون او گفته که زمانی که قتل اتفاق افتاده خواب بوده پس چطور توانسته از اتفاق های که اطرافش رخ داده باخبر شود…
اگر شما هم چیستان خیلی سخت با جواب کوتاه می دانید حتما در قسمت دیدگاه ها بنویسید…
بیشتر بخوانید :
یک روز کارگاهی در جاده میگزشت دید یک جنازه ی زن انجا افتاده است وخیلی ادم دورو بر او هستنداو شماره ی شوهر زنی که مرده بود را گیر میارد وبه او زنگ میزندومیگوید که زن تو مرده است زود خودت را به اینجا برسان مرد از دور میاید وگریه میکند و…. بعد کارگاه میگوید او قاتل است او همسر خودش را کشته است اورا بگی رید کارگاه چگونه فهمید که او قاتل است?چون کارگاه آدرس را به همسرش نگفته بود
یک روز کارگاهی در جاده میگزشت دید یک جنازه ی زن انجا افتاده است وخیلی ادم دورو بر او هستنداو شماره ی شوهر زنی که مرده بود را گیر میارد وبه او زنگ میزندومیگوید که زن تو مرده است زود خودت را به اینجا برسان مرد از دور میاید وگریه میکند و…. بعد کارگاه میگوید او قاتل است او همسر خودش را کشته است اورا بگی رید کارگاه چگونه فهمید که او قاتل است?چون کارگاه آدرس را به همسرش نگفته بود